در ادامه ماجرای مثلث عشقی گوگوش و بهروز وثوقی و بازیگر مشهور ایرانی را مشاهده می کنید.
بهروز وثوقی یکی از اولین سوپراستارهای سینمای ایران است که در فیلم های مطرحی مانند قیصر، داش آکل، گوزن ها، رضا موتوری و… ایفای نقش کرده است. بهروز وثوقی به دلیل چهره و همچنین نقش آفرینی بی نظیری که در فیلم قیصر داشت از طرف دوستداران سینما به قیصر سینمای ایران معروف شده است. بهروز وثوقی بارها گفته که آرزو دارد به ایران برگردد.
نیما نوربخش درباره مثلث عشقی بهروز وثوقی، گوگوش و پوری بنایی نوشته است:
داستان مثلث عشقی سه هنرمند مشهور ایرانی می تواند برای هر فیلمسازی دستمایه یک درام تراژیک باشد.سرنوشت صدیقه دختری اهل اراک با خلیل پسری اهل خوی در تهران به هم گره می خورد اما با ورود فائقه دختر پایتخت نشین به ماجرا این گره پاره می شود و باقی ماجرا.جالب اینجاست که هر سه آنان پیش از رسیدن به شهرت نام اصلی خود را تغییر می دهند.صدیقه نام هنری پوران را برمی گزیند و به مرور پوری می شود.خلیل نام هنری بهروز را برمی گزیند و فائقه هم نام گوگوش را.نقش اول این داستان 10 سال بزرگتر از رقیب است و سه سال کوچکتر از معشوق.
پوری بنایی داستان آغاز این عشق را اینگونه تعریف می کند :« ساموئل خاچیکیان کارگردان معروف برای بازی در فیلم خداحافظ تهران از من دعوت کرد. در این فیلم نقش مقابل بهروز وثوقی را بازی می کردم .همبازی شدن همان و علاقه شدید بین من و او همان! این فیلم در حقیقت سرآغازی بود برای بازی در فیلم های بعدی به اتفاق بهروز. به تدریج یک زوج سینمایی موفق شدیم که با استقبال مردم هم رو به رو شد. بعد هم عشق ما به یک نامزدی طولانی کشید»جالبتر آنکه داستان نامزدی این زوج در فیلم قیصر هم به ازدواج نمی کشد.گویی مسعود کیمیایی در مقام نویسنده فیلمنامه،نوسترآداموس وار پیش بینی بی سرانجامی عشق آن دو را کرده بود.هرچند بعید است کیمیایی پیش بینی ازدواج خودش با همسر دوم رل اول فیلمش را هم کرده باشد.
بعد از چند سال کم کم رابطه این زوج بازیگر سرد شد. همبازی شدن چندباره گوگوش و بهروز در فیلم های مختلف از رابطه پنهان آنها خبر می داد.حتی کار به جایی رسید که روزنامه های کیهان و اطلاعات و مجلات زن روز و تهران مصور خبرنگار به شهرستان ها می فرستادند تا شاید عکسی و خبری از سفرهای آن دو بگیرند و زودتر منتشر کنند.از طرف دیگر داستان طلاق گوگوش از محمود قربانی کاباره دار معروف هم به جاهای باریک کشیده شده بود.شوهر گانگسترش طلاق بده نبود که نبود تا اینکه ظاهرا گوگوش از بهروز که مرد بانفوذی در دستگاه حکومتی بود درخواست کمک می کند.بهروز هم تلفن را برمی دارد و مستقیم به هویدا زنگ می زند و تقاضا می کند تا نخست وزیر شخصا گوش محمود قربانی را بپیچد؛همان تلفن کار طلاق را یکسره می کند.
فیلم ممل آمریکایی فرصتی بود تا گوگوش خودش را به بهروز نزدیکتر کند.او طوری هنرپیشه سرکش را خام می کند که عشق پوری کاملا از سرش بیفتد.پوری هم که نامزدش را همراه دیگری می بیند به کنج خلوتش پناه می برد.اصلا انگار نه انگار که 6 سال نامزد بودند.با خودش فکر می کند اگر مرا دوست داشته باشد حتما برمی گردد. وقتی خبرنگار مجله اطلاعات بانوان از او درباره ارتباط نامزدش با گوگوش می پرسد با بغضی آشکار می گوید: «گوگوش و بهروز مرا غافلگیر کردند.من 12 سال برای گوگوش خواهر،دوست و همه چیز بودم حالا که او اینطور کرد جز سکوت چه می توانم انجام دهم»حالا بماند که پای هنرپیشه زن دیگری به نام نوری کسرایی هم به ماجرا باز می شود و پوری او را مقصر می داند.اما کسرایی به مطبوعات می گوید اگرچه بهروز را دوست دارد اما با او رابطه ای نداشته و عامل آن جدایی فقط گوگوش است و بس.